فقط برای تو...

بنویسم عشق من سلام اون یتیکه خجالت مونده را هم  بزلرم پای تاقچه آرزوها پشت صندوقچه یادگاریای دو ماه پیش  خیالت راحت می شه ؟

اگه می شه  پس عشق من سلام .

ملکه ی ناز نازی باغ قشنگ یاسای سفید پری آسمون های دور بالای ایوون یکی یک دونه ی مروارید همیشه براق گوش ماهی پای گلدون من کی را ببینم باورت می شه ؟

به کی بگم تو عشق کمنی که حرفشو نوش جان کنی ؟

من چه کنم که نمی تونم ببینم تو خیال داری با یکی دو کلمه حرف بزنی یعنی من از مجنونم بدترم؟

مجنون واسه لیلی قاصدی فرستاد اما من چی من نمی خوام سلامم را کسی به تو برسونه فدای اون چشمای روشن مثل کهکشونت.

 چرا گفتی بقدر کافی ثابت کردم که عاشقتم من که هنوز اولشم می خوای بگی برو... ببین این راهش نیست تازه اگه باشه من نمی تونم منی که چشم دیدن اون آدمایی که یه ذره دوست دارن هم ندارن منی که ساعت های استراحت و تفریحت تا تمام بشه هزار بار تمام می شم منی که وقتی میخوام از خونه برم بیرون هزار بار گونه های ماه خاطره ی تورو با احترام می بوسم چجوری می تونم برم ؟

برم عاقل شم مثل تو بشم خوبه ؟

به جونه خودت که میمیرم اگه کسی قسمم بده اولی دومی سومی آ[ری همش خودتی من برم سراغ کدوم شاعر ؟ شعر چه کسی را واست بنویسم وقتی آسمون تویی ستاره ش تویی باغچه ش تویی گلش تویی ایوونش تویی بارونش تویی لیلیش تویی مجنونش تویی فوارش تویی گلدونش تویی اصلا همیشه همش فقط تویی.

یه جا شنیدم یکی می گفت اسم اولین فرشته خدا سارا بوده نه این که بگم اون راست نمیگه اما نمی دونم چرا افکر می کنم تو بودی اینجوری نگاهم نکن نگو بعضی وقت ها خودمم باورم نمی شه که کسی اینقدر دوسم  داشته باشه بنویسم حق با تو اِ می دونی که کارمون خیلی وقت از این حرف ها گذشته از ببخشید و ... بار آخرم بود و ... خیلی روزاس که گذشتیم .

اما اگه تو می خوای یادم بده چون تو می خوای یه وقتا عاقل تر بشم یه وقت ها واسه حفظ یه چیزایی که ما می گیم رفتنش بهتره و مردم می گن موندنش یه کارایی را باید بگذاریم کنار اما چجوری ؟

دیدی ستاره ها فقط خونه ماه می رن عید دیدنی تو که ماهی پس تو خونتون همیشه عیده بذار واسه همیشه بیام خونه شما عید دیدنی آخه من فقط تو رو دوست دارم جرمه ؟

دلم می خواد یه جوری زندگی کنم که آدما بهش می گن عجیب فقط یه تو سلام کنم فقط با تو حرف بزنم فقط واسه تو دعا کنم فقط تو چیز یادم بدی دسم فقط تو دست تو باشه فقط تو بهم بگی رضا فقط رضای  تو باشم بجاش تو هم فقط مال من باشی.

می دونم این دلیل واسه آدم های اینجا قانع کننده نیست که ما بگیم چون اینجا همه باهامون حرف میزنن بعدشم به هم حسودیمون می شه می ریم یه جای دور نه حواسم یه لحظه بیشتر رفت پیش تو من حسودیم می شه تو رو که می دونم آخرش اینه که ملاحظه مو می کنی البته ببخشیدا ولی اونم شک دارم عزیزم ما محکومیم به تحمل آدمایی که زندگی مونو چه بخوایم چه نخوایم می سازن اما من می گم بیا بریم یه جا که هیچ کس نباشه که حتی اسمتو یاد بگیره چه برسه به اینکه صدات کنه یه جا شبیه جزیره...

آدم میشکنه تو نور اون چشای مث اقیانوس نازت تا دنیا دنیاست  زیر دین این چشمای معصومت می سوزم دیدی فواره ها تو راه آسمون می شکنن ؟

دیدی گل سرخ وقتی می خواد واسه پروانه ها جا باز کنه دیواره های قلبش نا خواسته ترک می خوره من یه وقتا یی اونجوری دوست دارم نگو پرده های حریر شرم را زدم کنار می خوام این احساس به آتیش کشیده شده زیر رواقهای طلایی ناز کردنات یه هوایی بخوره خیلی آروم واست می نویسم

نبینم دلت از من بگیره نبینم واسه من اخم کنی واسه دیگران بخندی نبینم یه جوری تلافی کنی که گونه هام از خجالت چشمای مهربونت سرخ تر بشن .

به اندازه کافی این روزا زخم حسادتامو بستی تو این عصر بی مهری که رو هویت آدما قیمت می ذارن نکنه حوس کنی بیمار عشقتو عوض کنی نکنه خستت کنم بری سراغ یکی دیگه که جنون عشقش کمتر فوران می کنه و بغول خودت آبروت و کمتر می بره نرو من به اون آدما به همشون گقتم شعرا واسه تواِِِ....

همش حتی اونا که هنوز نوشته نشدن اونا که تو چند فرسخی نوشته شدن دارن ستاره می شن اونا که پشت مه گم شدن و خیلیای دیگه عزیزم زندگی من بخوای نخوای مال تواِِ... آخه تا عاشق شدم شاعرم کردی ... خلاصه که حسابی رو اسم همه خط کشیدیم رو تموم شماره های جدول دلم عمودی افقی اون خونه سیاها اون حرف های جا افتاده اون خط های وسط به خدا همش تویی آخه من از دست تو چیکار کنم ؟

قول می دم اگه اونی که می خوای نیستم یادم بدی زود یا می گیرم همونی می شم که می خوای مث حال و هوای آسمون یه وقت نم نم یه وقت رعد و برق یه وقت تگرگ گاهی هم آفتاب بستگی به چشمای تو داره اینجوری خوبه ؟

اون وقت ممکنه دوسم داشته باشی اگه نمی تونی دوسم داشته باشی هم لااقل یه قول بهم بده بیش از این از چشات نیوفتم چون بی تو میمیرم .

رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد

ما به قربان تو رفتیم و همان جا ماندیم

(کسی که راه رسیدن به تورو بلد است اما نام شاعر این شعر را نه)

نامه ای که برای او نوشتم ....

یک تکه سلام دو فنجان مکس و چند نقطه چین به احترام نام قشنگت ای کاش مطمئن بودم نامه ام را یک جای امن نگه می داری تا راحت پس از سلام نامت را می نوشتم و نوشتن نامت برای قطره های اشکم عقده نمی شد

اما حیف می ترسم تو نامه را که پاره می کنی اسمت هم ...

پس بگذار عقده من و حرمت تو هر دو حفظ شوند. این هم سرنوشتی است دورترین نزدیکم چگونه ای ؟ هنوز هم فرصت بیرون آمدن نداری هنوز هم قصد شنیدن حرف های منو نداری ؟ هنوز هم آنجا دلواپس کسی نیستی ؟ خوش به حال دل بی دلواپسیت الهی زیر بارون هیچ وقت چشم براه کسی نمانی نگرانی درد بدی است

می دونی یک نگاه گاهی انسان را به اشد مجازات می رسونه آره همه چیز از یک نگاه شروع شد یک نگاه یک سوال یک جواب ...

راستی یک سوال محض رضای کسی که شاید روزی دلت برایش شور بزند بکو ببینم این تو نبودی که قانون جدایی را تصویب کردی؟

عزیزم جدایی اولش تبصره ای کوچک لای تقویم یک انسان شکست خورده از عشق بود من نمی دانم تو خواستی تاریخ مرگ کدام گل را از تقویم آن دوست بد اقبال در بیاوری که چشمت به تبصره افتاد و میلت کشید که قانونش کنی .

اگر الان اینجا بودی با آن ِسحر قشنگ نگاهت شانه بالا می انداختی و می فهماندی که فعلا چنین است حق با توست همیشه سر من پایین است و شانه های تو بالا، مهم نیست فدای سر آرزو های به بار نشسته ات . اما عزیزم هیچ فکرش را کرده ای ما انسان ها چرا با هم اینگونه ایم . چرا بدون اینکه بدونیم تو دل طرف مقابل چی می گذره بدون اینکه حرف های دلشو بشنویم نا امیدش می کنیم بدون هیچ دلیلی چرا فکر اینو نمی کنیم که انسان با امید ها و آرزو هاش  زنده است .

راستی اگر بهار سالی یک بار نمی آمد چه کسی کارت های تبریک را می خرید ؟ تو فکر نمی کنی اگر ما روز تولد نداشتیم خیلی بهتر بود . بهتر نبود روز تولد ما واقعا روز تولد مان باشد .؟

گاهی لازم است به جای آگهی خرید تلفن همراه آگهی کمک به یک همراه را در روزنامه ها چاپ کنیم و زیرش با خط قرمز هشدار دهیم ((کی به داد م می رسی ؟)) راستی ثواب شد با یک تیر دو نشان هم می شود زد تو کی به دادم می رسی ؟ باشد جواب نده ، فهمیدم قصور از من است هنوز وقتش نرسیده که تو وقتت را به دادرسی کسی اختصاص دهی من نمی دانم چرا چیزی را که می دانم پاره اش می کنی اینقدر با دقت و تمیز می نویسم شاید هم خوب می دانم همین که برق نگاهت آتش به واﮊه هایم بزند تا ابد برایم کافی است به سیاه کردن کاغذم نگاه نکن برای سپید ماندن دفتر غصه هایت خیلی دعا می کنم .

می دونی منم شدم مثل کسانی که راه خدوشونو گم کردن منم در راه ورود به قلب تو گیر کردم این راه من  کمی با راه اونا  فرق می کنه راه من راه عشق راه احساس راهیه که فقط با داشتن احساس پاک می شه به مقسدش رسید و من از خودم مطمئنم چون کوله پشتیم پره از احساس و عشق برای همین قدم در این راه گذاشتم راهی طولانی که با سرعت غیر مجاز هم نمی شه زود به مقصد رسید  اما تو میونبوره این راهو بلدی می تونی نشونم بدی در این صورت با سرعت مجاز در شب هم می شه زوده زود به مقصد رسید ، حداقل میونبر نشونم نمی دی به خاطر سرعت زیادم جریمم نکن درسته قانون شکنی هستش اما ایندفه را ندید بگیر ....

دیشب فکر می کردم که اگر هیبنوتیزم بلد بودم چقدر خوب بود اونوقت می شد هیبنونیزمت کرد و همه فکرهای که به نفع من نیستو از توی ذهنت پاک کرد و اون یه کوچولویی را  که به نفع من هستش چندین برابرش کرد واقعا فکر چنین کاریم خیلی لذت بخشه یک راه دیگه هم هستش اگه می شد چند لحظه ای میومدم جای تو تو جای من خوب اینطوری می شد سر از افکار هم در بیاریم اونوقت همدیگرو خیلی بیشتر درک می کردیم . اینقد دوست دارم یه کاری بکنم که این راه کوتاه بشه زوده زود برسم.

تو هم یه راهی گفتی گفتی گذر زمان اما اینم من بگم که گذر زمان رابطه خوبی با من نداره اصلا دوستم نداره تا حالا هم خیلی اذیتم کرده نمی دونم چه کینه قدیمی با من داره که همش دوست داره انتقام از من بگیره تلافی کنه...

خیلی دوست دارم از چیزایی استفاده کنم که تو کمی نسبت به اونا علاقه داری اینطوری خیلی زودتر به مقصد می رسیدم خودت فکر کنم تاحالا لذت به مقصد رسیدنو تجربه کردی پس می دونی چه لذتی داره پس تروخدا نذار این خوشحالی تبدیل به عذاب بشه باشه اذت خواهش می کنم ...

خوب دیگه خیلی زیاد نوشتم یه تشکرم باید بکنم از اینکه گذاشتی بهت زنگ بزنم می شه گفت یه جور عیدی بودش یعنی بهترین عیدی تو سال های زندگیم حرفامو روش فکر کن سعی کن یکمم به نفع من فکر کنی همش به ضرر من فکر نکن همونطوری که بهت گفتم خیلی اذیتم می کنه نخوا کسی که اینقدر دوست داره اینقدر اذیت بشه خواهش می کنم .

فقط یه خواهش دیگه اذت دارم یکم باورم کن همین...

خوب اگر نامه را تا آخر خوانده باشی کلی منت گذاشتی اگر هم نخوانی هر چه از تو رسد زیباست خب دیگه از دور غبار نشسته به پنجره های نیمه باز تفکرت را می بوسم

کسی که تو فرق میان او ودیگران را احساس نمی کنی اما اون می داند که بی اعتنایی تو هم معنایی دارد که آن را تنها مجنون فهمید و بس کاش منو ببخشی که واست نامه نوشتم .

تو بخوای، نخوای ، می مونی پیش من تو سرنوشتم .

در آرزوی بی جواب نگذاشتنت

یکشنبه ۲۳ بهمن ماه

کاش میدانستی که بی تو زندگی بی معنی است خالی از رنگ و تهی است.

کاش میدانستی که بی تو گلبرگهای مهربانی در انتظار نگاه و نوازشهای

 بی دریغ تو نشسته اند.

کاش میدانستی که بی تو نگاهم به شهر روشنایی ها وسپیدی ها

 متحول شده است.

کاش میدانستی انتظار یعنی چه؟

کاش میدانستی که بی تو در این شهر غریب مانند کویر خشکم و

 فرسوده و در انتظار نزول باران -نزول تو- هستم.

کاش میدانستی که برای با تو بودن همه به یاریم آمدند تا قصه ی عشق تو را

 بر روی ابر های آسمان بنگارم.

کاش میدانستی برای من دیدن تو اگرچه از پشت پنجره های بسته ی

 غبار آلود باشد یک نیاز است نیازی که با هیچ چیز و هیچ کس پر نمیشود

اکنون پر ذوق و خوشحالم چرا که در آینده نزدیک تو را خواهم دید 

فردا نزدیک است یکشنبه ای به یاد ماندی دور نیست

به امید یکشنبه .....23 بهمن