روز ها می آیند و می روند ، ابر ها فرو می ریزند ،
گنجشک ها پیر می شوند .
من یقین دارم که اگر همین امروز پنجره روحم را
به سوی صدای تو باز نکنم ،
هرگز ! با پرنده ها همسفر نخواهم شد .
اگر تو در کنارم باشی ، آسمان را در جیبم جای می دهم .
اگر تو با من آواز بخوانی ، همه رود ها خاموش به نظاره می ایستند .
هر شب در اتاق کوچکم به یادت فانوس می سازم
و آنرا به دورترین ستاره ها هدیه می دهم .
تو از صبح زیبا تری و در ابتدای تمام دفتر هایم طلوع می کنی .
تو از همه خورشید ها بزرگتری و در ابتدای تمام آه هایم می درخشی .
بیا ! بیا دست در دست هم نهیم و پا به درون جاده ای بی بازگشت ...
سلام
بسم الحق
خوب می نويسی . ساده و صميمی . موفق باشی
حق نگهدار
سلام خوب بود بای