روزی خواهم امد

 به نام اونی که همیشه هست

 روزی خواهم امد و پیامی خواهم اورد

در رگ ها نور خواهم ریخت

و صدا خواهم  داد ای سبدهاتان پر خواب !

سیب اوردم سیب سرخ خورشید

خواهم آمد گل یاسی به گدا خواهم داد

زن زیبای جذامی را گوشواری خواهم بخشید

کور را خواهم گفت چه تماشا دارد باغ

دوره گردی خواهم شد کوچه ها را خواهم گشت

داد خواهم زد ای شبنم شبنم شبنم

 ابر را پاره خواهم کرد

من گره خواهم زد

چشمان رابا خورشید

دل ها را با عشق

سایه ها را با آب

شاخه ها را با باد

خواهم آمد سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت

پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند

آشتی خواهم داد

آشنا خواهم کرد

راه خواهم رفت

نور خواهم خورد

دوست خواهم داشت .

(آواز موج )

(آواز موج )

دریا را

در  دامن تو جا گذاشته ام

و امروز

در آواز موجها

پاورچین پاورچین راه میروم

تا به قایق غروب برسم

اولین ستاره

مرا به سمت اقیانوس عشق می برد

وشمال شادیهایم همین جاست

روبروی همین کرانه

که رودهای رنگین کمان در آن میریزند

وشهر آفتاب

در امتداد آن جاری است

ساحل سرود من همین جاست

در دامن تو

در  دامن ماه

با دورنمایی دریا

 

منُ مهربون نگا‌کن

منُ مهربون نگا‌کن ، تا نلرزه دلُ دستم !

 اسم تازه‌مُ صدا کن ، تو بگو که من کی هستم !

 منُ مهربون نگا‌کن ، تا نیفتم از سرودن !

 بهترین فصل کتابه ، صفحه‌های با تو بودن !

  کی به جز من مثه سایه ، پابه‌پاس با غم چشمات ؟

 اون کیه که غصه داره ، برای شبنم چشمات ؟

 اون کیه که حتا تو خواب ، تو همیشه روبروشی ؟

 اون اسیر جاده‌ها‌سُ ، تو جوابِ جستجوشی !

  دوباره منُ نگا‌کن ، با یه لبخندِ صمیمی !

 مثل وقتِ سبز دیدار ، پای اون سَرو قدیمی !

 تو همون کوچه‌ی بُن‌بست ، که گذرگاهِ غزل شد !

 اونجا که اسم منُ تو ، مثل یه ضرب‌المثل شُد ! 

  کی به جز من مثه سایه ، پابه‌پاس با غم چشمات ؟

 اون کیه که غصه داره ، برای شبنم چشمات ؟

 اون کیه که حتا تو خواب ، تو همیشه روبروشی ؟

 اون اسیر جاده‌ها‌سُ ، تو جوابِ جستجوشی